اولین نامی که بعد از شنیدن واژه «شاعر نوجوان» در ذهنم نقش بست، «زهرا اسلامی» بود. سالها است که شعر میگوید. اکنون حدود هجده سال سن دارد و بیش از داستان، قلمش شعر میطلبد. وقتی از او خواستم پای سوالاتم بنشیند؛ نه نگفت.
نتوانستیم یکدیگر را در مکانی چون کتابخانه ببینیم. از طریق صدا و تصویر و از فاصلهی دور به صحبت نشستیم. به واسطه شعرها و مهمتر داستانهایش، او را میشناختم. در کانون و در هر مسابقهای نامش به گوش میخورد. نخستین سوالم، برایش یاد آور روزهای شیرین کودکی بود. نوشتن برای او با از دست دادن آغاز شده و با عشق به سرودن ادامه یافته بود. از او درباره آغاز مسیر شاعریاش پرسیدم.
با ذهنی که به گذشته پر کشیده بود، جواب داد: « از کودکی به شعر علاقه داشتم. مجلات و کتابهای مختلف را ورق میزدم تا به قسمت اشعار برسم و با ذوق شروع به خواندن میکردم. فضای احساسی و وزن شعر حس خوبی را به خواننده منتقل میکند؛ بنابراین سریعا جذب شعر شدم. اولین سروده من به زمانی برمیگردد که یکی از بستگان نزدیکم را از دست دادم. با اینکه آن زمان سن کمی داشتم و از اصول شعری چیز زیادی نمیدانستم اما جرات کردم که بنویسم؛ از واژهها کمک گرفتم تا احساساتم را نشان بدهم. بعد از سرودن، احساس آرامش و سبکی میکردم. مواقعی که نمیتوانستم حرفها را به زبان بیاورم، دست به دامن شعر میشدم. کمکم در کلاسهای ادبی شرکت کردم و اولین قدم را به سمت شاعر شدن برداشتم.»
خواستم تا کمی در مسیر یاد گرفتن شعر راهنمایی کند. از بایدها و نبایدهای آغاز راه شاعری پرسیدم.
گفت:« خودتان را باور داشته باشید. در هر مرحلهای از نوشتن که هستید، مطالعه کنید و به تکنیکهای شعری مسلط شوید. برای نوشتن، همیشه دنبال موضوعات خاص نباشید. برای شروع سرودن اجازه بدهید روحتان آزاد باشد و قوه تخیلتان تا جایی که میتواند پیش برود. منتظر سن خاصی هم نباشید.»
از جوایزی که برای سرودههایش گرفته صحبت کردیم. لوحهایی که او را به شاعر امروز تبدیل کردهاند و نمادی از موفقیتاند. پرسیدم چه چیزی موجب موفقیت یک شاعر نوپا میشود؟
کتابهایش را ورق زد و گفت: «برای موفقیت، از مطالعه آثار شعرا و یا حتی نویسندگان موفق نباید غافل شد. این آثار کمک میکنند تا بهتر با اصول شعر آشنا شویم و بتوانیم موضوعی ساده را به شعری جذاب تبدیل کنیم. از خوب ننوشتن نترسیم. فرصت مناسب را پیدا کنیم، بارها تمرین کنیم. به خودمان اجازه سرودن و حتی اشتباه سرودن را بدهیم. بعد از نوشتن، شعرمان را نقد و بررسی کنیم و مشکلات خود را رفع کنیم. از نظرات دبیران ادبیات و افراد متخصص در این زمینه، نهایت استفاده را بکنیم.»
افسوس زمانهایی را خوردیم که میتوانستیم با آسودگی خیال و بدون نگرانی از انتقال بیماری کرونا راهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شویم. هر دو از در دست گرفتن تلفنهای همراه خسته شده بودیم. از او پرسیدم چه فکری درباره فضای مجازی و تاثیرش بر گرایش نوجوانان به شعر دارد؟
بین جملهها مکث میکرد: «به نظر من، یکی از مهمترین مواردی که نوجوانان را از مسیر شعر و داستان دور کرده، فضای مجازی است. شعرها و داستانها خلاصهوار و به سادگی در دسترس هستند. شما با خواندن یک پاراگراف متن خلاصه، از داستان یک کتاب پانصد صفحهای خبردار می شوید.»
قول یک کتاب امضا شده را از او گرفتم، برای آیندهای که چندان دور به نظر نمیرسد.