حساب کاربری

داستان نجات جوان با رضایت مادر توسط پیامبر اکرم (ص)

تعداد بازدید : 309
تاریخ و ساعت انتشار : چهار شنبه 23 مهر 1399 18:32
گردآورنده : شیدا مرادماهی

مرحوم شيخ مفيد، به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حکايت می نمايد:

 

روزی به پیامبر اکرم (ص)، خبر دادند که فلان جوان مسلمان، مدّتی است در سرگردانی بین مرگ و جان دادن به سر می برد و نمی ميرد.

 

وقتی پیامبر اکرم (ص) بر بالين آن جوان حضور يافت، فرمود: بگو «لا إلهَ إلاّ اللّه»؛ ولی مثل اين که زبان جوان قفل شده باشد و نمی توانست حرکت دهد، حضرت چند بار تکرار نمود و جوان بر گفتن کلمه طيّبه «لا إلهَ إلاّ اللّه» قادر نبود.

 

زنی در کنار بستر جوان مشغول پرستاری از او بود، حضرت از آن زن سؤال نمود: آيا اين جوان مادر دارد؟

پاسخ داد: بلی، من مادر او هستم.

حضرت فرمود: آيا از فرزندت ناراحت و ناراضی می باشی؟

گفت: آری، مدّت پنج سال که است با او سخن نگفته ام.

 

پیامبر اکرم (ص) پيشنهاد داد: از فرزندت راضی شو. عرض کرد: به احترام شما از او راضی شدم و خداوند نيز از او راضی باشد.

 

سپس حضرت به جوان فرمود: بگو «لا إلهَ إلاّ اللّه»، در اين موقع آن جوان سريع کلمه طيّبه را بر زبان خود جاری کرد.

 

بعد از آن، حضرت به او فرمود: دقّت کن، اکنون چه می بينی؟

عرض کرد: مردی سياه چهره با لباس های کثيف و بدبو همين الان در کنارم می باشد و سخت گلوی مرا می فشارد.

 

حضرت رسول صلّی اللّه عليه و آله، اظهار نمود: بگو:

«يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسيرَ، وَ يَعْفُو عَنِ الْکَثيرِ، إقبَلْ مِنِّي الْيَسيرَ، وَاعْفُ عنّيِ الْکَثيرَ، إنّکَ انْتَ الْغَفُورُ الرَّحيم».

 ای کسی که عمل ناچيز را پذيرا هستی، و از خطاهای بسيار درمی گذری، کمترين عمل مرا بپذير و گناهان بسيارم را ببخشای؛ همانا که تو آمرزنده و مهربان هستی.

 

وقتی جوان اين دعا را خواند، حضرت فرمود: اکنون چه می بينی؟

گفت: مردی خوش چهره و سفيد روی و خوش بو با بهترين لباس، در کنارم آمد و با ورود او، آن شخص سياه چهره رفت.

 

حضرت فرمود: بار ديگر آن جملات را بخوان، وقتی تکرار کرد.

و در همان لحظه روح، از بدنش خارج شد و به دست پر برکت پيامبر اسلام صلّی اللّه عليه و آله، نجات يافت و سعادتمند گرديد.

 

منبع : آگاه شویم، حسن امیدوار، جلد دوم، سایت موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها