حساب کاربری

مادر شهید محمدی در گفت وگو با شاهد نوجوان:

از امام حسین خواستم فرزندم را ذاکرش کند

تعداد بازدید : 158
تاریخ و ساعت انتشار : شنبه 25 بهمن 1399 07:59
شهید علیرضا محمدی از شهدای مدافع حرم که در سن 20 سالگی شربت شهادت را نوشید، سومین فرزند از خانواده ای افغان و ساکن قم بود . با زهرا حسینی مادر این شهید درباره زندگی و آرمان‌های وی گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می خوانید:

کمی درباره زندگی علیرضا برایمان بگویید،او چگونه فرزندی بود؟  
علیرضا چهارمین فرزندم بود علاوه بر او سه دختر دیگر هم دارم، ولی او با بقیه فرزندانم فرق داشت، پسری دلسوز، مهربان،مردم دار و شجاع بود. وقتی 10 ساله بود به کربلا رفتیم و دور حرم چرخاندمش وهمانجا از امام حسین خواستم فرزندم را ذاکرش کند . فکر می‌کنم خواست  الهی  بوده که پسرم سرباز حسین  و نامش ماندگار شود.

از دوران تحصیل علیرضا بگویید تا چه  مقطعی درس خواند! در آن زمان کار هم می کرد؟
تا آخر دبیرستان درس خواندحدود 16 سال داشت  بعد از آن به علت بیماری پدرش سرکار رفت ومشغول کار لوله کشی شد پسر زرنگ وباهوشی بود، در آن زمان  می گفت من به خاطر خانواده ام وپدرم حاضرم کار کنم ودرس را رها کرد.

کمی هم بر گردیم به زمانی که علیرضا  تصمیم گرفت شهید مدافع حرم شود چه چیزی باعث شد به این فکر بیافتد که در این راه سخت والهی قدم بگذارد؟
 یک روز که اخبار تلویزیون را دنبال می‌کرد گفت مردم شیعه را دارند می کشند باید کاری کنیم نباید دست رو ی دست بگذاریم من باید بروم ، من از شنیدن این حرفش نارا حت شدم وبا رفتنش مخالفت کردم چیزی نگفت بلند شد ورفت چون تصمیمش را گرفته بود البته قبل از آن با خواهر بزرگترش در این باره مشورت کرده بود و برای این کار انگیزه گرفته بود.

از آن سالها بگویید که علیرضا رفت وزخمی شد؟

آخرای سال 92 بود  که رفت در آن زمان خواب دیدم که حضرت زهرا علیرضا را به طرف ما دعوت کرد بعد از آن خبر رسید که توسط یک سرباز تک تیرانداز  با گلوله ای به سرش زخمی شد، خیلی شوکه وناراحت بودیم چون پسرم در حال جان دادن بود، به سرعت به بیمارستان مراجعه کردیم، حدود یک شبانه روز حالش خوب بود عجیب شده بود با خواهرانش می گفت، می خندید، از همه جا برای ما صحبت می کرد انگار داشت با همه ما وداع می کرد وحلالیت می گرفت، شب دوم به کما رفت و شهید شد.

مطمئنا از دست دادن علیرضا برایتان خیلی سخت بود از آن زمان بگویید؟
خیلی سخت بود چون آرزوهامو، تک پسرم، مرد خانه ام را از دست دادم رفتن او ضربه بزرگی به خانواده ما وارد کرد اما گفتم شهادت علیرضا حکمتی بوده، خواست خدا بوده که این اتفاق بیافتد، یاد حرم امام حسین افتادم که از او خواسته بودم فرزندم ذاکرش شود.

 

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها