حساب کاربری

دلاوری که فدای اسلام شد

تعداد بازدید : 168
تاریخ و ساعت انتشار : دو شنبه 11 اسفند 1399 09:00
شهید قربانعلی یوسفی قصد رفتن به جبهه را داشت اما پدرش با این کار مخالف بود چون می گفت ابتدا باید خودش در این راه قدم بگذارد و بعد فرزندش اما قربانعلی می خواست در زادگاهش با پدر ومادرش خداحافظی کند پس با آنها وداع کرد وگفت نباید بعد از رفتن من گریه کنید این خاطره از این شهید بود.

به گزارش خبرنگار شاهد نوجوان: قربانعلی یوسفی 16 ساله  فرزند نعمت متولد 1350 در شهر  بهشهر بود، وی در تاریخ هشتم تیر ماه سال 66  توسط نیروهای دشمن در جبهه به شهادت رسید و طبق وصیتش در گلزار شهداء  «لرما» دفن شد.

  قربانعلی یوسفی در دوران زندگی خود در حرفه جوشکاری وتراشکاری مهارت زیادی داشت وتعدادی آثار هنری هم از خود بر جای گذاشت.

خاطره ای از او نقل می شود که اجازه نمی داد جایی که او ست کسی درباره انقلاب اسلامی ناسزا گوید ودر صورت این کار با آنها مقابله می کرد.

وصیت نامه  قربانعلی یوسفی:
بسم رب الشهداء و الصديقين   ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون   آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپنداريد بلكه آنان زنده اند و در نزد پروردگارخويش روزى مى خورند  با درود و سلام فراوان به پيشگاه  يگانه منجى عالم بشريت مهدى موعود و نايب بر حقش امام خمينى
و درود وسلام بى پايان خدمت مردم غيور و قهرمان ايران و بر شهداء و رزمندگان اسلام
سلام برخانواده گرامى وعزيزم و سلام بر امام جمعه عزيز و محبوب شهرستان كردكوى حضرت حجه الاسلام حاج آقا شاعرى
اى مردم مسلمان ايران بدانيد كه كفر براى هميشه نابود است و اسلام عزيزهميشه پيروز و سربلند خواهد ماند
اكنون كه جملگى در جبهه هاى حق عليه باطل به مبارزه بر خاستيم لحظه اى غفلت نمى نمائيم و با خداى خويش وشهداو صالحين پيمان بستيم كه از دين اسلام و كشور عزيزمان و از ناموس وشرف خود تا آنجا كه در توان ماست دفاع خواهيم نمود وهيچ وقت امام  عزيزمان راتنها نمى گذاريم
اين لحظه آغاز جهاد است واين شهادت است كه تولدى ديگر بر من اهداءمى كند
 چقدر خوب است كه انسان شهادت در راه خدا را پذيرا باشد
پدر و مادرگراميم مى دانم كه آرزوى بر تن كردن لباس دامادى پسرتان را داشتيد،اما اين شهادت تعجيلى دردامادى من است البته اگر خدا بخواهد كه شهادت رانصيبم گرداندكه من آرزوى آن را دارم
پدر ومادرگراميم مرا حلال كنيد ومى دانم كه از نان دست رنج تو اى پدر و از شيره جان تو اى مادر خوبم بزرگ شده ام
 اى مادر عزيزم روزها را كار كردى  وشبها را بر سرگهواره من نگهبانى مى دادى  تا مرا به اين سن رسانيده‌اى ،
 افتخار كن كه مرا فداى اسلام وامام عزيز كرده اى
 پدر و مادر، هرگز برايم گريه نكنيد چون من عاشق حسين هستم
اگر مى خواهيد گريه كنيد براى  بچه هاى حسين در صحراى كربلا گريه كنيد و به عنوان فرزند شماو شفيع در روز قيامت از شماو زحمات طاقت فرسايتان سپاسگزار مى باشم
برادرخوبم وصيتى هم براى شمادارم
وآنكه پيرو حضرت على اكبر حسين (ع) باشيد زيرا پيروى از ايشان پيروى از پيامبران است كه باعث تداوم انقلاب اسلامى مان مى باشد و بدان كه اهداء خون براى آنان هدر نمى رود
در آخر بالاخره راه اسلام به پيروزى ختم ميشودو تنها خواهشى كه از شمادارم اين است كه برايم گريه نكنيد و سلاح برادرتان را از زمين برداريد و به فتواى پيامبر گونه امام امت لبيگ بگوئيد
و اما شما اى خواهرانم راه حضرت زينب را ادامه دهيد كه اگر تداوم دهند راه او باشيد من از شماخوشحال خواهم شد
زيربا بايدبدانيد راهى را كه من رفتم راه برادرش حسين (ع) است
در خاتمه بدنم را در روستاى بيشه بن گلزار شهدا دفن نمائيد و شما پدرعزيزم مى خواهم كه اگر قابل غسل هستم شما خودغسلم دهيد واگر نه مى خواهم كه خودشما با دستتان مرا در خاك قرار دهيد
به دوستان وآشنايان كه اگر به آنها بدهى دارم كه بايد ادا كنم به پدرم مراجعه كرده و كليه دوستانى كه من از آنها طلب كارم همه را بخشيدم
براى تك تك برادران وخواهران شهيد پرور كردكوى و روستاى شهيد پرور بيشه بن وحومه سلام مى رسانم و از همه آنها التماس دعا  وطلب آمرزش دارم
از شما مردم شهيد پرور كردكوى مى خواهم كه قدر امام جمعه محترم را بدانيد و من خيلى او را دوست داشتم
به اميد پيروزى و فتح و ظفرنهايى رزمندگان كفر ستير سپاه اسلام بر خصم زبون
فرزندشما قربانعلى يوسفى

 

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها