هیجانت را باهوش کن!
به گزارش گروه شاهد نوجوان، هر کتاب بازاری هوش هیجانی را ورق بزنید و هر مقاله ای که در مورد این هوش بخوانید میبینید که منفورترین واژه هوش شناختی یا هوشبهر شناختی ست. وقتی شما می روید پیش یک روانسنج میخواهید هوشتان را بسنجد او به طور پیش فرض هوش شناختی شما را میسنجد و وقتی می گویید " نتیجه را بگو" رقمی را به شما میدهد که مردم به آن می گویند IQ. این عدد نشان می دهد که شما از نظر تواناییهای شناختی در چه سطحی هستید. این تواناییهای شناختی هم یک سری معلومات مدرسهای مثل استدلال، توانایی حل مسئله، اطلاعات عمومی، توانایی تعریف کردن واژهها و فوق فوقش توانایی ساختن یک کل از یک سری جزئیات است.
پس هوش شناختی که میگویند یعنی باهوش بودن در استدلال کردن، محاسبه، حل مسئله، تعریف کردن واژهها، اطلاعات عمومی و چیزهای کاملا عقلانی و خشکی از این قبیل.
اما این هوش شناختی بر خلاف تاکید زیادی که رویش میشود دو تا عیب بزرگ دارد. اول اینکه بیشتر می تواند موفقیت در تحصیل را پیش بینی کند نه موفقیت در جنبه های دیگر زندگی. و دوم این که پایه های مغزیش ارثی است. الان حتی آسانگیرترین و خوش فکرترین نظریهپردازان هوش هم میگویند ماکسیمم هوش شناختی یک آدم از همان عمرش مشخص است، محیط زندگیش فقط می تواند او را به این ماکسیمم برساند یا از جایی که حقش است عقب نگهش دارد. اما پیش رفتن از این ماکسیمم ژنتیکی ابدا ممکن نیست. این دو تا پاشنه آشیل باعث شد هوش هیجانی با به بازار آمدنش خیلی سر و صدا کند.
هوش هیجانی وارد می شود
اگر هوش شناختی تغییرناپذیر و ارثی ست، هوش هیجانی کاملا آموختنی و وابسته به محیط است. هوش هیجانی یک مهارت است. هوش هیجانی، پیش بینی کننده خوبی برای موفقیت در زندگی خانوادگی، شغلی، عبور از بحرانها، تربیت فرزندان، مدیریت و حتی آموزش و پروش است. اما این هوش چه دیگر چه جورش است که میشود رفت نشست پیش یک نفر و لا اقل اصول " باهوش شدن" را از او یاد گرفت؟
هوش هیجانی یعنی چه؟
سال1990 دو روانشناس به نامهای پیتر سالوی و جان مایر با هم یک مقاله منتشر کردند که اولین بار کلمه هوش هیجانی در آن به کار رفته و تعریف شده بود :" هوش هیجانی یعنی شناخت و مدیریت احساسات خود و دیگران و استفاده از هیجانها برای هدایت فکر."
به زبان ساده تر هوش هیجانی یعنی گذشتن از چالشهای زندگی با استفاده از قدرتهایی مثل شکیبایی، توانایی همدلی کردن با دیگران، توانایی شناختن احساسات خود و توانایی مدیریت کردن احساسات.
باهوش شدن در پنج گام
هوش هیجانی را می شود آموخت. البته باهوش شدن از نوع هیجانی به همین سادگی نیست. ولی ما فقط قدم گام اول را با شما بر میداریم : دانستن. توانستنش با شما.
احساسات خود را بشناس
شاید شما هم تجربه کرده باشید وقتی را که آدم اصلا نمی داند که چه مرگش است. اصلا خوشحال هست یا نیست! اگر این وقت های "نمی دونم چمه" در زندگیتان کم باشد بردهاید وگرنه بد نیست گاهی از خودتان بپرسید : " من الان واقعا چه احساسی دارم" و مهم این که برای حس نورسیده تان، نامی از پیش داشته باشید.
حس دیگران را بشناس
راحت نیست. ولی خب بیشتر وقتها رنگ رخساره و لرزش دست و عرق پیشانی و انحنای لب از سر درون دیگران خبر میدهند. لااقل این را بدانید که چه احساسی چه نشانهای در صورت دیگران دارد. بهترین راهش هم این است که توی تنهایی خودتان نشانههای بدنی احساس خودتان را بدانید و زبان بدن خودتان را بفهمید.
با دیگران همدل شو
توقع ندارید که گام سوم هم به راحتی گام اول باشد؟ همدلی فراتر از هم حس شدن با یک مخاطب شاد یا غمگین است. شما باید بتوانید لااقل به طور موقت از دریچه نگاه یک نفر دیگر به جهان نگاه کنید و بعد در مورد شرایطش قضاوت کنید. چیزی که نیاز به استفاده کمی ازعقل دارد و استفاده بسیار از دل.
مدیر هیجان هایت باش نه کارگرش!
این هم سخت است و اگر بخواهیم در مورد همه احساسها بگوییم می شود مثنوی هفتاد من. منبع در مورد مدیریت هیجان ها زیاد است اما فقط بدانید که مدیریت هیجان فقط مدیریت خشم و نفرت نیست، گاهی شما باید شادیهایتان را هم مدیریت کنید تا به ولخرجی یا جوگیری منجر نشوند.
در رابطه اجتماعی ماهر باش!
به خیالتان آدمهای جذاب تاریخ همین طوری یکهویی شده اند مصلح یک ملت. همه آنها اول با یک نفر ایدههایشان را مطرح کرده اند اما چون "هنر رابطه برقرار کردن با دیگران" را میدانستند گروهشان از دو نفر تبدیل شده به یک ملت. حالا شاید شما نخواهید مصلح شوید ولی از آن جا که اجبارا موجودی اجتماعی هستید بهتر است این هنر را یاد بگیرید. چهطوری؟ با مشاهده روابط آدمهای محبوب، با انرژی گذاشتن روی روابط صمیمی، با برداشتن گام3، با برداشتن حتی گام 4.
نویسنده: سعید جویانی
بیشتر بخوانید: مهارت های زندگی جوانان
بیشتر بخوانید: در جستجوی"من" گمشده
بیشتر بخوانید: مدیریت خشم
بیشتر بخوانید: مهارت های زندگی جوانان (داشتن یک هدف درست و درمان در جوانی، میتواند مسیر کل زندگی را معلوم کند)
بیشتر بخوانید: جهانی تازه خلق کن
بیشتر بخوانید: من مانده ام تنهای تنها
بیشتر بخوانید: خودت را بگذار جایش!
انتهای مطلب/