یاد گرفتن مهارت همدلی به ما کمک میکند بتوانیم بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنیم؛
به گزارش گروه شاهد نوجوان، همدلی یعنی این که ما هم احساسات یک نفر را درک کنیم و هم بتوانیم از زاویه دید او به مسائل نگاه کنیم.
این که نشد همدلی
اگر میخواهید همدل باشید این کارها را نکنید:
نصیحت نکنید! نصیحت کردن یعنی این که شما خودتان را گذاشته اید در مقام ارباب و طرفتان را در مقام برده و هیچ بویی از همدلی نمیدهد. نصیحت نکنید. عزت نفس طرفتان را گل نمالید.
از تجربههای خودتان نگویید! بعضی ها اصلا عادتشان این است که هنوز حرف طرف تمام نشده دارند در ذهنشان به دنبال تجربههای مشابه خودشان می گردند تا فوری به محض بسته شدن دهان طرف، دهانشان باز شود به گفتن این تجارب گرانبها. این که نشد همدلی. اصلا اگر طرفتان باهوش باشد میفهمد که نصف حرفهایش را گوش ندادهاید و با ذهن خودتان مشغول بودهاید، چه برسد به این که حسهایش را درک کرده باشید.
برچسب نزنید! فوری نروید سراغ طبقهبندیهای ذهنی خودتان و مشکل طرف را بگنجانید توی یکی از این طبقهها و راهحل از پیشتعیینشده بدهید. مشکل هر کس در کل دنیا منحصر به فرد است و راهحل منحصربهفرد خودش را دارد.
درشت و ریز نکنید! نگویید " چیزی نیست! بی خیال! حل می شه!" بابا جان حل نمی شود. اگر میخواست بی خیال شود که مشکلش را به شما نمیگفت. درشتش هم نکنید. خود این بنده خدا به اندازه کافی رنج کشیده است. حالا شما هم بگویید " واااااای چه جور داری تحمل می کنی" و " اگه من بودم تا حالا له شده بودم زیر بار این دردی که تو میگی" خیر سرش آمده پیش شما که از مشکل کمی فاصله دارید تا هم خالی شود و هم شاید یک راه حل به ذهنش برسد.
راهنمایی بیخود ارائه ندهید! بعضی وقت ها واقعا مشکل طرفتان جوری است که کمکی از دست شما بر نمیآید. مشکل حقوقی، مشکل پزشکی، مشکل روانی. شما فقط می توانید سنگصبور باشید و حمایت کنید و پیشنهاد کنید که طرفتان به متخصص مراجعه کند.

این شد همدلی
این پیشنهادهایی را که می دهیم یک جورهایی گام به گام است.
احساسات خودتان را بشناسید
واقعا تا نتوانید بفهمید که این احساس مبهمی که ریخته توی وجودتان و دارد اذیتتان می کند اسمش دلشوره است یا غمگینی چه طور میتوانید بفهمید وقتی طرفتان می گوید که دلشوره دارد چه حالی دارد؟
توجه کنید
تا موقعی که شما یک جو به وجود نیاورید که طرفتان احساس کند همه چیز برای حرف زدن مهیا است، تا وقتی که شما همزمان دارید پیامهای گوشیتان را جواب میدهید تا زمانی که میخواهید با دو تا گوش به دو هزار منبع صوتی توجه کنید، طرف حرف دلش را برای شما نمیزند که شما بخواهید با آن همدلی کنید. حالا شما بیستهزار بار هم بگو " گوشم با شماست" نیست دیگر! گوش شما با طرف مقابلتان نیست.
طرف مقابل را بی قید و شرط بپذیرید
اگر همین اول بسم الله شروع کنید که " آره! تو همیشه با رفتارات مشکلساز می شی" و " دوباره چه دست گلی به آب دادی؟" که طرف حرف دلش را به شما نمیزند. شما از همان اول دارید در مورد او قضاوت میکنید. دارید میگویید که او مقصر بوده است. دارید سهم تقصیر را صد به صفر می اندازید گردن او. بعد توقع دارید که او حس کند که شما همدل او هستید؟
به زبان بدن طرفتان توجه کنید
بعضی وقتها رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون. سر درونی که هنوز به کلام نیامده. وقتی که آدم در مورد بدبختیهایش می گوید و میخندد این خنده خیلی معنادار است. این جا همدلی دقیقا یعنی این که شما کاری کنید که او گریه کند. دقیقا یعنی این. یعنی این که او باید احساساتش را بپذیرد و پنهان نکند. شما که آدم همدلی هستید می دانید که آن مصیبتها خندهدار نیست ، طرف مقابلتان هم می داند اما بروز نمی دهد. وقتی شما بگویید این بدبختی ها که خنده ندارد و ناراحتی خودتان را از مصیبتهای طرف نشان دهید، او همدلی شما را کاملا درک میکند.
فکر کنید که اگر خودتان بودید الان چه توقعی داشتید
این کار یکی از بهترین راههای درک توقعی است که طرفتان از شما به عنوان یک همدل دارد. فقط حواستان به این باشد که دقیقا منظور طرفتان از حرف زدن چیست. بعضی وقت ها طرفتان فقط میخواهد حرف بزند که خالی شود. بعضی وقتها راهنمایی میخواهد و بعضی وقتها مستقیما از خود شما کمک میخواهد. فرق دو تای اول را لااقل حتما باید بدانید. چه عیبی دارد که بپرسید. بپرسید که "فقط می خواهی خالی شوی یا نظر من را هم میخواهی؟". این جور تکلیف هر دوتان معلومتر است.
نویسنده: سعید جویانی
بیشتر بخوانید: مهارت های زندگی جوانان
بیشتر بخوانید: در جستجوی"من" گمشده
بیشتر بخوانید: مدیریت خشم
بیشتر بخوانید: مهارت های زندگی جوانان (داشتن یک هدف درست و درمان در جوانی، میتواند مسیر کل زندگی را معلوم کند)
بیشتر بخوانید: جهانی تازه خلق کن
بیشتر بخوانید: من مانده ام تنهای تنها
انتهای مطلب/