مـامـان بـرایم دوخــته
یک چادر خیلی قشنگ
یـک چـادر نرم و سفید
بـا غنچههای رنگرنگ
با چادرم حس میکنم
هـم قدّ مامان میشـوم
در آینه با این حـجاب
زیبا و خندان میشـوم
هر وقت که رد میشود
نـامـحرم از پـهلوی من
آهسـته پـنهان میشود
در زیر چـادر، موی من
انــگار من پـروانـهام
این چادر نو، بال و پر
زیـبایـیام با آن شده
از هـر زمـانی بـیـشتر