حساب کاربری

داستان گرگ و الاغ

تعداد بازدید : 184
تاریخ و ساعت انتشار : شنبه 20 اسفند 1401 20:27
داستان کودکانه

روزی الاغ هنگام علف خوردن ،‌کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید. الاغ خیلی ترسید ولی فکر کرد که باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یک لقمه می کنه ، برای همین لنگان لنگان راه رفت و یکی از پاهای عقب خود را روی زمین کشید. الاغ ناله کنان گفت: ای گرگ در پای من تیغ رفته است ، از تو خواهش می کنم که قبل از خوردنم این تیغ را از پای من در بیاوری. گرگه با تعجب پرسید : برای چه باید این کار را بکنم من که می خواهم تو را بخورم. الاغ گفت : چون این خار که در پای من است و مرا خیلی اذیت می کند اگر مرا بخوری در گلویت گیر می کند وتو را خفه می‌کند. گرگ پیش خودش فکر کرد که الاغ راست می‌گوید برای همین پای الاغ را گرفت و گفت: تیغ کجاست؟ من که چیزی نمی‌بینم و سرش را جلو آورد تا خوب نگاه کنه. در همین لحظه الاغ از فرصت استفاده کرد و با پاهای عقبش لگد محکمی به صورت گرگ زد و تمام دندان‌های گرگ شکست. الاغ با سرعت از آنجا فرار کرد. گرگ هم خیلی عصبانی بود از این‌که فریب الاغ را خورده است.

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها