زینب عزیز زهراست
باباش علی مرتضی ست
اومده بود کربلا
این خواهر باوفا
شجاع بود و قوی
تو صحرای کربلا
بانو زینب کبری
شجاعه و با خدا
بود همراه برادر
تو صحرای کربلا
یه خواهر مهربون
برای همه همزبون
که بچهها میگفتن
به این خانم عمهجون
یاری میکرد زنها رو
کودک و بچهها رو
به زیر لبهاش میگفت
همیشه ذکر خدا رو
پاهای بچهها رو
که زخمی بود و پُر خار
عمه مداوا میکرد
مثل یه همدم و یار