حساب کاربری

داستان

پیراهن بهشتی

تعداد بازدید : 8
تاریخ و ساعت انتشار : یک شنبه 28 بهمن 1403 22:58
نویسنده: مجید ملامحمدی / تصویرگر: سمیه سادات شفیعی

وقتی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) من را به آن زن فقیر بخشید، او با شوق گفت: «این پیراهن چه بوی خوبی می‌دهد!» بعد من را به خانه‌اش آورد و فوری بر تن کرد. من دلتنگ شدم، چون از حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) دور شده بودم. زن فوری به همسر بیمارش که در رختخواب خود دراز کشیده بود، گفت: «نگاه کن چه پیراهن قشنگی دارم.»
 مرد بیمار با تعجب به من نگاه کرد و گفت: «این پیراهن را از کجا آورده‌ای؟»
زن با خوشحالی جواب داد: «شب عروسی دختر پیامبرخدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود. من به درِ خانه‌اش رفتم و گفتم: «لطفاً به من کمک کنید. هم گرسنه هستم و هم لباس می‌خواهم. حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) مقداری از غذاى عروسى و پیراهن نو خود را به من بخشید. بعد یک آیه از قرآن خواند: به نیکى نمی‌رسید، مگر زمانى که از آنچه دوست ‌‏دارید، انفاق کنید.»
مرد بیمار که خیلی خوشحال شده بود، گفت: «خدایا شکر. من مطمئن هستم که خانه‌ ما به‌خاطر این پیراهن پر از برکت می‌شود.»
بعد از چند روز، یکی از زن‌های همسایه‌ به خانه آنها آمد و گفت:  «شنیده‌ام وقتی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) در شب عروسی‌اش، پیراهن نو خود را به یک زن فقیر بخشید، فرشته‌ خدا یک پیراهن زیبای بهشتی برای او آورد.»
با شنیدن این خبر همه ما خوشحال شدیم.
 

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها