حضرت ایوب در شهر شام زندگی می کرد و بعد از اینکه 7 سال مردم رو به پرستش خدا دعوت کرد تنها 3 نفر دعوتش رو قبول کردند. حضرت ایوب مردی ثرتمند و بسیار مهماننواز بود. اما به یکباره خداوند همۀ دارایی و سلامتی حضرت ایوب را ازش گرفت و به بیماری سختی دچار شد. با این حال او هیچوقت از خداوند گله و شکایت نکرد و همچنان به ذکر خدا مشغول بود.
بیماری حضرت ایوب خیلی طولانی شد، مردم از شهر بیرونش کردند و تنها همسرش در کنار او باقی ماند. همسر حضرت ایوب تو این مدت سختیهای زیادی کشید و برای خوب شدن حضرت ایوب تلاش زیادی کرد.
حضرت ایوب به مدت 7 تا 18 سال با بیماری عذاب کشید و جوری شد که همه مردم او را شماتت کردند: «چطور با این همه عذاب و بیماری، هنوز هم ذکر خدا رو میگی و از اون تشکر می کنی!»
اما بالاخره خداوند جواب صبر و استقامت حضرت ایوب رو داد و به او گفت: «پای خود رو به زمین بکوب.» وقتی حضرت ایوب به فرمان خدا پایش را به زمین زد چشمهای زلال از زیر پای او بوجود آمد. خداوند فرمود: «از این آب بنوش و خودت رو در اون شستشو بده تا شفا پیدا کنی.»
به این صورت بود که حضرت ایوب شفا پیدا کرد و بعد از سالها بیماری، کاملا سالم و سلامت شد.
منبع: سایت مینویسم