به گزارش گروه شاهد نوجوان، بخشی مهمی از داستانهای اسطورهای (افسانهای) ما در شاهنامه فردوسی آمده است. در ادامه نگاهی داریم به مهمترین پرندههای اسطورهای که در افسانهها نامشان بسیار تکرار شده است.
سیمرغ
مرغی افسانهای با دم طاووس، بدن عقاب و پنجههای شیر مانند که در افسانهها شبیه پرنده های شکاری است.
نماد و نشان سیمرغ در دوران ساسانی ( تا حدود 1500 سال پیش) روی بیشتر ظروف و جامها وجود داشته است.
داستان شاهنامه که در آن از سیمرغ یاد شده، داستان زال است. (زال به معنای سپیدمو)
وقتی «زال» پسر سام با موهای سپید و شبیه دیو به دنیا آمد، سام از این موضوع بسیار ناراحت شد و زال را به البرزکوه جایی که «سیمرغ» آشیانه داشت برد. سیمرغ زال را پرورش می دهد و بزرگ می کند و تا همیشه یاور زال است.
سیمرغ در شاهنامه دو بار به زال کمک میکند؛ یکی زمان تولد پسرش رستم که به دلیل درشت بودن امکان به دنیا آمدنش سخت بود و دیگری هنگام جنگ رستم با اسفندیار که سیمرغ روشی را برای شکست اسفندیار به رستم می آموزد و رستم پیروز می شود.
جام نقره ای مربوط به زمان ساسانی
...................................................................................................................
هما
هما در ادبیات ایران نماد سعادت و خوشبختی است. بین ایرانیان جا افتاده است که اگر سایه هما بر سر هر کسی بیافتد به سعادت و خوشبختی خواهد رسید.
هما هر چند در واقعیت پرنده شکاری بزرگ جثه و معروف به کرکس ریشدار است اما از قدیم بهعنوان پرندهای خوش یمن شهرت داشته است. مجسمههای هما در تخت جمشید وجود دارد که نشان دهنده از محبوبیت این پرنده بین مردم بوده است.
مرحوم شهریار شاعر نامدار معاصر در این شعر از هما و سایه خوشبختی این پرنده یاد کرده است:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را
...................................................................................................................
مرغ آمین
مرغ آمین دعاگوی مردم روی زمین؛ در فرهنگ ایرانیان فرشتهای است که همیشه در حال پرواز است و دائما «آمین» می گوید. معروف است اگر کسی دعایی بکند و همان لحظه مرغ آمین از بالای سر او رد شود دعاهای او برآورده می شود. همچنین آمین نام ستاره ای است که به هنگام طلوعش دعا مستجاب می شود.
شعر مرغ آمین سروده ی نیما یوشیج
مرغ آمین دردآلودی ست کآواره بمانده، رفته تا آن سو یِ این بیدادخانه
بازگشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه، نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده.... مرغ می گوید: به سامان بازآمد خلق بی سامان
ققنوس
ققنوس یک پرنده مقدس افسانه ای است. گفته می شود مرغی کمیاب و تنها است و جفت و زایشی ندارد.
طبق افسانهها، ققنوس هزار سال یک بار، روی حجم زیادی از هیزم، بالهایش را باز میکند و آواز میخواند و چون از آواز خودش خوشش میآید، به منقار خود آتشی م زند و با سوختن در آتش، تخمی از او بهوجود می آید که بلافاصله آتش میگیرد و میسوزد و از خاکستر آن، ققنوس دیگری متولد می شود. ققنوس در فرهنگ ما ایرانیها، نماد جاودانگی و عمر دوباره است.
ققنوس صدای دلنشینی دارد و موسیقی از آوای ققنوس پدید آمده است.
انتهای مطلب/