شعر
سجـادهات وقـــت عبــادت
با اشــکهایــت آشنــا بــود
یا فاطمه(س) آن لحظه تنها
کارت فقــط ذکر و دعــا بود
من خوب میدانـم دعایـت
اول بــرای دیگــــــران بــود
جز عــطر شیــرین دعــاها
در خــانهی تو عطر نان بود
خانه پر از احســاس میشد
از صــوت قرآن خــواندن تو
مهر و محبــت مــوج میزد
در آن نگــــاه روشــــن تــــو
هر کس که با پرسش میآمد
مهمــان علم و دانشــت بود
حتی فقیــری کــه میآمـــد
مهمان مهر و بخششت بود
مثل شـــما هرگــز ندیـــدم
در بخشـش و در مهربــانی
تو بهتــرین الگــوی مــایی
بانــــوی پـــاک و آسمـــانی