به گزارش شاهد نوجوان، بيشتر بچههاي محل رفته بودند جبهه. تقريبا روزي نبود كه صداي آژیر وضعيت قرمز در شهر شنيده نشود و جایی نبود که از موشكها و بمباران هوایی دشمن در امان باشد. يك روزصبح زود، دایي اصغر آمد خانه ما، كت وتسبيحيش را گذاشت روي طاقچه كنار پنجره و به مادرم گفت: «آبجي اوضاع خيلي خطرناكه؛ اين روزها توشهر و محله ماندن ديوانگيه. من يك باغ بیرون شهر دارم، چند روزي بريم اونجا تا آبها از آسياب بيفتند.»
مادرگفت: «داداش عمر دست خداست. هر بلايي سر ديگران آمد، سر ما هم میآید. اصلا تا همسايهها اينجا هستند، دلم نمياد از جام تكان بخورم...»
دايي گفت: «همسايه ها را هم جمع كن با خودمان ببريم.»
به این ترتیب چند خانواده با اتوبوسي كه دايي گرفته بود، راهي باغش شديم. به محض رسيدن دايي كوبه درباغ را محكم كوبيد و مشهدی حسن؛ سرايدار باغ در را باز كرد. خوراك و وسایل را خالي كرديم و توي آلاچيقها و اتاقها پخش شديم. مادرهم با خانمهاي همسايه رفتند توي آشپزخانه و مشغول تدارك چاي و پخت وپز شدند.
حدود ساعت چهار بعد از ظهر صدای آژير قرمز باز هم از رادیو بلند شد. مادر و همسايهها براي رفع بلا زير لب دعا ميخواندند و صلوات ميفرستادند. در این میان دایی اصغرخوشحال بود كه ما را جاي امني آورده است. صداي توپهاي ضد هوايي از سمت شهر به گوش ميرسيد.
عجيب بود كه صداي مهيب هواپيما هاي دشمن را خيلي شديدتر از زماني كه تومحله بوديم ميشنيديم. تا اينكه يكدفعه باغ و محوطه اطراف به شدت لرزيد. دايي اصغر با صدايي لرزان گفت: « اصلا نترسيد؛ اينجا بيابان است، براي همين صداها خوب شنيده ميشود!»
سردرگم و مبهوت يكي از هواپيماهاي دشمن را ديديم كه در ارتفاع پایین مثل رعد و برق از فراز باغ گذشت و بمبهایش را رهاكرد. با صداي انفجار شديد، دود وخاك عظيمي بلند شد و بيشترديوارهاي کاهگلي باغ ريخت. دايي اصغر که از ترس بيهوش برزمين افتاده بود، با آب وصلوات و نذر و نياز مادرم به هوش آمد و تاچشم بازكرد فريادزد: «سر در نمییارم اينجا چه خبره! پدر سوختهها بيابان رو چرا بمباران ميكنند؟»
مادرم به شوخي گفت: «اصغر جان هواپيماهاي دشمن دنبال تو ميگردند!»
خلاصه، خیلی سریع جمع وجور كرديم و دست از پا درازتر، راه افتادیم سمت شهر. از قرار معلوم بعضی خلبانهای دشمن که از دیوار آتش پدافند ضدهواییها میترسیدند، بمبها را قبل از رسیدن به شهر خالی میکردند و فلنگ را میبستند!!
نویسنده: حسين نامي ساعي
اتتهای مطلب/