به گزارش گروه شاهد جوان، اولی، دومی، سومی، هیچکدام.
همگی رفتند و فقط موتورسوار توقف کرد.
در آن سوز سرما بنزین رساند تا اتومبیل روشن شد. مرد تشکر کرد و خواست پول بنزین را حساب کند.
فربد لبخندی زد و گفت: شما هم این کار را با دیگری تکرار کن. خیال کن آن دیگری، من هستم.
دو شب بعد، همسرش خواب پدر شوهرش را دید. شاد بود مثل همان روزها که خیرات می دادند.
صبح به همسرش گفت: ما که این هفته خیرات ندادیم برای آقاجان. پس چرا من خوابش را دیدم؟
مرد موتورسوار فهمید اوضاع از چه قرار است. الان سالهاست شیوه خیرات دادنش تغییر کرده و ...
نذورات و خیرات تنها در خرما، نان و حلوا و غذا دادن خلاصه نمی شود.
دست نیازمندی را بگیریم هم ...
محمد حسین دیزجی