به گزارش گروه شاهد جوان، یونُس در سال ۱۲۵۷ خورشیدی در محله استادسرای رشت متولد شد. پدرش میرزا بزرگ نام داشت و به تناسب نام پدر، یونس به میرزا کوچک شهرت یافت.
او دو خواهر و دو برادر دیگر نیز داشت. میرزا بعد از تحصیل مقدمات به فراگیری علوم دینی در مدارس علمیه رشت پرداخت و لباس روحانیت بر تن کرد و در هفده سالگی برای ادامه تحصیل به پایتخت رفت و در مدرسه محمودیه تهران وارد شد. اما حوادث و اتفاقات کشور، مسیر او را تغییر داد و عبا و نعلین و عمامه را کنار گذاشت و تفنگ و فشنگ و نارنجک در دست گرفت.
میرزا کوچک مردی بلند قامت و چهار شانه بود با بازوانی ورزیده، چشمانی روشن و سیمایی متبسم. میرزا مؤدب بود و متواضع و عاطفی و پایبند به اصول اخلاقی. خاطرات طلاب و دوستان ایام تحصیل او گویای آن است که میرزا از همان ابتدا، دارای صفاتی برجسته و اخلاقی پسندیده بوده است. او در میان طلاب و همسالان خود، شاگردی بااستعداد و طرفدار عدالت و حامی مظلوم به شمار میرفت. به مال و ثروت بیاعتنا بود و اگر پولی میرسید آن را به مصرف رفقا یا ضعفا و بیچارگان میرسانید. در عفت و پاکدامنی ممتاز بود و از شدت حجب و حیا تا چند سالِ پایانیِ عمر خود ازدواج نکرد. میرزا فرزندی از خود به جا نگذاشت.
سردار جنگل مردی خاموش و متفکر بود. آرام و سنجیده سخن میگفت و سخنانش غالبا با لطیفه و مزاح همراه بود. جذبهای خاص داشت که با هر کس روبهرو میشد، وی را شیفته متانت و مسحور بیان خود مینمود. با قزّاقان ایرانی که به اسارت در میآمدند آنچنان سخن میگفت که با دیدگان اشکبار و دلهای آکنده از مهر و محبت، او را وداع کرده و به خانههای خود بازمیگشتند. او هیچ گاه به دنبال انتقام نبود و اسرا را آزاد میکرد و هزینه سفرشان را نیز میپرداخت.
میرزا یک ایرانی آرمانگرا و یک مرد مذهبی تمام عیار بود. به استخاره اعتقادی زیاد داشت و چون به مشکلی برمیخورد با تسبیح استخاره میکرد و دل را به مشیت الهی میسپرد. در بین دو نماز آیات «وَ مَن یَتَوَکّل عَلی اللهِ فَهُوَ حَسْبُه» و «قُلِ اللهمّ مالِکَ المُلک» و «لا تَحسَبَنّ الذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ الله أمواتاً» را زمزمه مینمود. اشعار زیادی خصوصا از حافظ و سعدی از حفظ داشت و خود نیز گاه شعر میسرود و به شاهنامه فردوسی تعلق خاطری ویژه داشت.
میرزا کوچک و انقلاب مشروطه
میرزا کوچک، ۲۸ ساله بود که در انقلاب مشروطیت به مشروطهخواهان پیوست و به عضویت انجمن روحانیون (انجمن طلاب) در آمد. وی در سپاه مشروطه گیلان، فرماندهیِ دسته کوچکی از گیلانیان را برعهده داشت و در نبردهایی که در راه پایتخت اتفاق افتاد، از خود رشادت و لیاقت نشان داد و در ماجرای فتح تهران که منجر به خلع محمدعلی شاه از سلطنت شد، مأمور جبهه قزاقخانه بود.
همچنین هنگامی که محمدعلی شاه مخلوع به قصد بازپسگیری تاج و تخت از راه بندر ترکمن به ایران بازگشت و با سه هزار سپاهی تا فیروزکوه پیشروی کرد، میرزا کوچک به همراه دیگر مجاهدین، رهسپار مقابله با او شد که از ناحیه دست و سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و تحت مداوا قرار گرفت.
میرزا؛ الگویی برای مبارزه
حضور نیروهای بیگانه در کشور و ناتوانی دولت مرکزی، ایجاب میکرد که برای مقابله با آنان و بیرون راندنشان، از نیروها و امکانات محلی و بومی استفاده شود. میرزا با این انگیزه بهطور مخفیانه نهضت جنگل را پایهگذاری کرد.
این جنبش، متشکّل از نیروهای نظامیِ چریکی بود که مبارزه خود را از دل جنگلهای گیلان آغاز کرد و برای تحقق آرمانهای انقلابی از جمله حذف استبداد و بیعدالتی، اخراج بیگانگان و برقراری امنیت، جهادی نفسگیر را پی گرفت. یاران میرزا با ابتداییترین وسایل جنگی که چیزی جز چند قطار فشنگ و چند قبضه سلاح قدیمی نبود، اولین پایههای نهضت جنگل را نهادند. آنان با یکدیگر پیمان بستند تا پیروزی نهایی از اصلاح موی سر و صورت خود پرهیز کنند.
تصویری از آرامگاه میرزا کوچک خان در شهر رشت
میرزا در گزینشِ یاران جنگل وسواسی عجیب داشت. آنان علاوه بر نداشتن سوابق سوء میبایستی سوگند وفاداری یاد کنند و خدا را بر این پیمان شاهد بگیرند. قیام جنگل از اردیبهشت ۱۲۹۴ خورشیدی تا آذرماه ۱۳۰۰ به مدت هفت سال به طول انجامید و سرانجام با شهادت میرزا کوچکخان جنگلی به پایان راه خود رسید؛ راهی که البته آزادیخواهان ایرانی آن را ادامه دادند و قیام جنگ انگیزهای شد برای قیام مردم مسلمان ایران علیه حضور بیگانه در کشور و استبدادی که در سال 1357 سرنگون شد.
منابع:
«سردار جنگل»، ابراهیم میرفخرایی، انتشارات بدرقه جاویدان
«تاریخ انقلاب جنگل»، محمدعلی گیلک، نشر گیلکان
«حماسه میرزا کوچکخان»، حمید گروگان، انتشارات وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی
انتهای مطلب/