دوران هشت ساله دفاع مقدس، دورهای بسیار حساس در تاریخ معاصر ایران تلقی می شود. خیزش گسترده داوطلبان برای حضور در جبهه از مهمترین دلایل ایستادگی ایران در برابر کشوری بود که حمایت گسترده جهانی را برای جنگ مقابل ایران پشت خود داشت. در این دوره مردمی که در پشت جبههها بودند چرخهای اقتصادی کشور را به حرکت در میآوردند، مردمی که خود وضعیت معیشتی مناسبی نداشتند، شرایط اقتصادی کشور با توجه به وجود یک جنگ فرسایشی شرایط مناسبی نبود، ولی مردم همدلانه برای دفاع از کشور خود تلاش میکردند. با نگاهی به آمار متوجه میشویم که حداقل دستمزد ایرانیان در 5 سال اول جنگ ثابت بوده است و در سالهای بعدی هم با افزایش کمی مواجه شده، در حالی که بخاطر جنگ و مشکلات سیاسی آن زمان نرخ تورم اکثرا بالا بوده و همین موضوع قدرت خرید مردم را پایین میآورده است ولی مردم با تمام توان برای اعتلای کشور و پیروزی در جبهههای حق علیه باطل تلاش میکردند.
برای بررسی وضعیت معیشتی مردم و کسبه در دوران دفاع مقدس به بازار اردبیل رفتیم و با چند نفر از بازاریان اردبیل که در زمان دفاع مقدس هم در همین صنف فعالیت داشتند درخصوص شرایط آن زمان صحبت کردیم. حاج آقا موسوی در بازار سرپوشیده اردبیل مغازه لباس فروشی دارد، حالا که کمی سالخوره شده است پشت دخل مینشیند و پسرش کارهای مغازه را انجام میدهد، وقتی از زمان جنگ میپرسم میگوید: «روزهای سختی برای مردم بود اما مردم هوای همدیگر، هوای کشور خود را داشتند. همه یک دل بودند و کافی بود که بدانند جایی کسی به کمک نیاز دارد.»
از آقای موسوی میپرسم که وضعیت کسب و کارتان در آن دوره چگونه بود، میگوید: «نانی درمیآوردیم برای خانواده، اما خبری از کسب و کار آنچنانی نبود. مردم خیلی مرفه نبودند و در حد نیاز خود خرید میکردند، بازاریان هم به فکر مردم بودند، و البته همه باهم به فکر جنگ و جبهه و دفاع از وطن بودند.»
میپرسم که بازاریان چگونه کمک حال مردم و سربازان وطن بودند، آقای موسوی میگوید: «کسبه انصاف را خیلی رعایت میکردند، باور نمیکنید اگر بگویم در فروش بعضی از محصولات حتی سودی برای کسبه وجود نداشت اما بخاطر نیاز مردم آن اجناس را هم در کنار اجناس دیگر میآوردیم و اجازه نمیدادیم که کمبود در شهر احساس شود.»
او ادامه میدهد: «علاوه بر این بازاریان کمکهای سازمان یافتهای برای جبهههای جنگ داشتند، ما جامعه صنفی تشکیل داده بودیم و از طریق این جامعه هر ماهه از سودهای اندک بازاریان کمکی جمع میکردیم و با تبدیل آن کمکها به اجناسی که در جبههها نیاز بود، کمکهای خود را ارسال میکردیم. بازاریان و جامعههای صنفی شکل یافته به خانوادههای نیازمند سطح شهر هم کمک میکردند. اگر خانوادهای وضعیت معیشتی مناسبی نداشت شناسایی میشد و از محل کمکهای مالی به آنها کمک میشد.»
آقای موسوی یک مغازه دیگر را هم معرفی میکند که صاحبش از آن زمان در بازار است، آقای جوادی 59 ساله است و در زمان جنگ به واسطه شغل خانوادگی در بازار در کنار پدرش پارچه فروشی میکرده است. او میگوید: «اردبیل به واسطه موقعیت جغرافیاییاش مستقیم درگیر جنگ نبود، البته یک بار در 21 اسفند 1366 مورد حمله جنگندههای عراقی قرار گرفت که روز وحشتناکی بود، اما با این حال در طول تمام سالهای دفاع مقدس حال و هوای جبههها در کوچه پس کوچههای شهر جاری بود، جوانان عازم جبههها میشدند و مردم از کمترین داراییشان برای جبههها کمک میفرستاند.»
از او درخصوص وضعیت مالی مردم و کسب و کار در آن دوره میپرسم، آقای جوادی میگوید: «شرایط اقتصادی کشور خوب نبود، ما با یک دشمن ظالم در جنگ بودیم و درواقع با دهها کشور دیگر نیز که دشمن پنهان بودند میجنگیدیم، بنابراین مردم درآمد زیادی نداشتند، اما شرایط را درک میکردند، مردم به یکدیگر و حتی به دولت کمک میکردند، آنها فقط نیازهای ضروری خود را از بازار تهیه میکردند و با قناعت زندگی خود را میگذراندند.»