تفکر خلاقانه ذهن ما را در مقابل مشکلات زندگی بازتر نگه میدارد؛
خلاقیت
به گزارش گروه شاهد جوان، تفکر همگرا براي ما ايراني ها که در نظام آموزشي غيرخلاق بزرگ شده ايم خيلي مفهوم آشنايي ست. تلاش ذهن براي رسيدن به راه حلي که بهترين راه حل است. سوال هاي 4 گزينه اي از ما همين را مي خواهند: لطفا يکي را که بهترين است انتخاب کن! براي حل مسائل هندسه و حساب معمولا يکي دو فرمول به ما ياد ميدهند و حتا اگر ذهن ما خودش فرمولي بيافريند نمرهای نمي گيرد. سوالهای کوتاه پاسخ هم معمولا تفکر همگرای ما را به ياري میطلبند: بلند ترين قله دنيا کجاست؟ پرآبترين رود ايران کدام است؟
اما تفکر واگرا دقيقا بر عکس است. در تفکر واگرا ما ذهن خود را باز نگه مي داريم تا راه حل هاي مختلفي را تجربه کند. راه حلهایی که معمولا منحصربهفرد، نو، غيرمعمول و در يک کلام خلاقانه است. تفکر واگرا ما را با دنيايي جديد آشنا مي کند که ساخته و پرداخته ذهن خودمان است اما تا به حال نخواسته بوديم آن را امتحان کنيم. هنرمندان، نويسندگان و شاعران تفکر واگراي فوق العادهای دارند. مثلا کاريکلماتورها پرداختن به کلمات از ديدگاهي جديد و البته طنازانه است. به اين کاريکلماتور دقت کنيد: "نانوا هم جوش شيرين میزند، بيچاره فرهاد! ". شايد شما هم بارها اين طرف و آن طرف خوانده يا شنيدهاید که نانواها به خميرشان جوش شيرين مي زنند. از طرف ديگر مسلما نام شيرين و فرهاد هم با ذهن ایرانیتان عجين شده است. اما ذهن خلاق و واگرای کاريکلماتوريست است که مي تواند بين اين دو ارتباط برقرار کند و جوش شيرين را با فرهاد مرتبط کند. در واقع تفکر همگراي شما هيچ وقت نخواسته است کلمه جوش شيرين را به دو بخش مستقل تقسيم کند چون هميشه اين کلمه را به صورت مرکب شنيدهاید. به عنوان مثالي ديگر يک تفکر واگرا در جواب کدام نوع از اسب در دنيا بالاترين قدرت را دارد جواب هاي هميشگي اسب تازی يا ترکمن را بگذارد گوشه ذهنش و بگويد: اسب بخار!
خلاقيت : وقتي که من بچه بودم
ما هر چه کودک تر باشيم خلاق تريم! شايد خودتان يادتان نيايد ولي توي نقاشي هاي زير 7 سالگي تان دهان آدمک را هر رنگي که میخواستيد میکرديد، دماغش را هر شکلي که میخواستيد میکشیدید و دستش را هر کجاي تنش دوست داشتيد میچسباندید، آدمک نقاشی شما آدمکي بود که با آدمک همه فرق داشت. ولی هر چه که بزرگتر شديد بيشتر مجبور شديد که شبيه خانم معلم نقاشی سيب سرخ روی تخته را کپی کنيد و هر چه شبيهتر بهتر! اين شد که روز به روز بيشتر به اين قوانين غير الزامي اما همگانی تن داديد و وجه منحصر به فرد تفکرتان از يادتان رفت.
هنرمندان به کودکي خودشان بيشتر راه میدهند، برای همین تفکر خلاقشان را هميشه دارند. کودکان به خاطر محدوديت هاي کمتری که براي حل يک مسئله در نظر میگیرند به ذات خلاق آدمی نزديکترند. ما هر چه که بزرگتر شويم کمتر به اين احتمال خلاقانه فکر میکنیم که کرم باغچه ممکن است با باران از آسمان آمده باشد!
ما در دنيای فستفودها زندگي میکنیم. دنیایی که حتی لذت خلاقيت در پختن غذا را هم از ما گرفته است! در دنيايي روزگار مي گذرانيم که ترجيح مي دهيم تنهاییمان با برنامههای کانالهای رنگ و وارنگ تلويزيون پر شود و نه با فکرهای نوآورانه خودمان.
براي ورود به دنیای زیبای خلاقيت قبل از هر چيز بايد باور کنيم که انسانها خلاق اند ، عدهای کمتر و عدهای بيشتر. اما هيچ کس نيست که بهرهای از خلاقيت نبرده باشد.
تفکر خلاق: سه بعد براي رسيدن به بي همتايي
اولين و مشهورترين نظريه پرداز خلاقيت به نام پاول تورنس از خلاقيت تعریفی ارائه داده است. او معتقد است خلاقيت در يک جمله يعني " توانايي به وجود آوردن يک موضوع بديع و نو به حدي که کاملا بي نظير باشد. تورنس که خودش يک آزمون مشهور برلی سنجش خلاقيت انسان طراحی کرده، برای خلاقيت سه بعد را در نظر مي گيرد:
سیال باشید
سیالی به تعداد پاسخ هايي که ما براي يک مسئله در نظر ميگيريم مربوط است.
به زبان ساده تر ما هر چه در مقابل يک موقعيت تعداد بيشتري ايده داشته باشيم تفکر سيالتری داريم.
تفکر سيال در مقابل تفکر سخت و منجمد قرار مي گيرد. تفکر منجمد براي هر مشکل فقط يک راهحل مشخص را در نظر دارد و لاغير!
براي اين که تفکر سيالتری داشته باشيم بايد ذهن خود را عادت دهيم به اين که در مقابل هر کاری که مي خواهيم انجام دهيم بيشتر از يک راه حل ارائه دهد.
تا وقتي که ما فقط به يک جنبه از درس، بازي، يا شغلمان بينديشيم راه را بر تفکر سيالمان بسته ايم. متاسفانه ذهن بزرگسال يک ذهن سانسورچی است. ما براي اين که سیالی تفکرمان را زياد کنيم بايد از اين سانسورچی بخواهيم که با تساهل و تسامح بيشتري به مسائل بينديشد.
به عنوان مثال فرض کنيد که هيچ محدوديتي نداريد و میخواهید براي شادترشدن اتاقتان اشيائش را جابهجا کنيد و يا تغيير دهيد. چند راه حل به ذهنتان میرسد؟
مبتکر باشید
شايد کلمه ي ابتکاری يا نوآوری کلمه ي خوبي براي اين بعد از خلاقيت نباشد. در واقع کلمه ي اصلي در زبان لاتينorginality است. يعني اصالت يعني همان اورجينال بودن خودمان. يعني کپی نبودن. به زبان روانشناسی اين اصل از خلاقيت يعني توانایی خلق ايدههای بديع و غيرعادی. هر چه ما ايدههایمان غيرمتعارفتر و عجيبغریبتر باشند تفکر خلاقتری داريم.
وسيلههای مختلفي که در طي قرنها اختراع شدهاند همگي ابتدا در نظر آدميان آن روزگاران عجيب و غريب بودند.
تخيل کنید!
شايد اگر انسان تخيل نمیکرد هنوز در غارها زندگی میکرد.
تخيل يعني به ذهن آوردن تصاوير، پديده ها، اشياء، روابط، ايدهها و عقايد و ديگر چيزها اعم از اين که قبلا وجود داشتهاند يا هرگز ديده نشده يا وجود نداشتهاند.
ما با تخيلمان مي توانيم گذشته را مرور کنيم يا نقشههای آينده را طرح ريزي کنيم.
البته دومی بيشتر در خلاقيت مد نظر است يعني خلق دنیایی که هرگز وجود نداشته است.
اگر بخواهيم براي تخيل مثال بزنيم بايد تمام داستان ها و شعرهای خوب دنيا را رديف کنيم. آدم ها و مکان هايي که داستان نويسان مخصوصا آنهايي که علمي- تخیلی مي نويسند همه و همه زاييده فکر خلاق آنهاست.
براي اين که بدانيد شما هم از تخيل بي بهره نيستيد خواب هايي را که اخيرا ديدهايد را مرور کنيد. دنياي خارق العادهای که ما در خوابها مي بينيم زاييده ذهن خودمانند. فقط شبها ناخودآگاهمان به کار میافتد ما فقط بايد خوداگاهانه اين تخيل را به زندگی روزانهمان هم بکشانيم. براي اين که به قوه تخيلتان پي ببريد سعي کنيد شهري در ذهنتان بسازيد که تا به حال وجود نداشته است. برايش اسم بگذاريد. تا آنجا که میتوانيد خیابانها. پیادهروها، خانهها، پارکها، وسايل نقليه و البته آدمهایی را تخيل کنيد که تا به حال وجود نداشتهاند و فقط ساخته پرداخته ذهن خودتان است.
نویسنده: سعید جویانی
بیشتر بخوانید: مهارت های زندگی جوانان
بیشتر بخوانید: در جستجوی"من" گمشده
بیشتر بخوانید: مدیریت خشم
بیشتر بخوانید: مهارت های زندگی جوانان (داشتن یک هدف درست و درمان در جوانی، میتواند مسیر کل زندگی را معلوم کند)
انتهای مطلب/