حساب کاربری

داستانک؛

پیرمرد و شادی

تعداد بازدید : 347
تاریخ و ساعت انتشار : شنبه 21 خرداد 1401 09:27
سرویس فرهنگی: پیرمردی در یک روستا زندگی می‌کرد؛ او یکی از بدشانس ترین آدم های دنیا بود. کل روستا از دست او خشمگین و عصبانی بودند. او همیشه افسرده بود و درباره هر چیزی اعتراض می کرد و در یک کلام همیشه حالش بد بود!

به گزارش نشریه الکترونیکی شاهد جوان و نوجوان، هرچه سنش بالاتر می‌رفت بداخلاق تر و بد دهن‌تر می‌شد.

مردم از او دوری می‌کردند، چرا که بدشانسی او مسری بود. او حال بدش را به بقیه نیز منتقل می‌کرد.

اما یک روز، وقتی به هشتاد سالگی رسیده بود، یک اتفاق عجیب افتاد.

شایعه ای فورا در میان مردم پخش شد:

پیرمرد امروز خوشحال است؛ او درباره هیچ چیز شکایت نمی‌کند، لبخند می‌زند و حتی چهره اش باز شده است.

اهالی روستا دور هم جمع شدند. از پیرمرد پرسیده شد: چه اتفاقی برای تو افتاده است؟

گفت: اتفاق خاصی نیفتاده. هشتاد سال من به دنبال شادی بودم و این کار بی فایده بود. حالا تصمیم گرفتم بدون شادی زندگی کنم. به همین دلیل الان شادم!

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام 

https://instagram.com/mag.javan.noujavan?igshid=YmMyMTA2M2Y=

آپارات 

https://www.aparat.com/Shahedjournall

واتساپ

https://chat.whatsapp.com/KuYn31NWBC5ArRwCovW1Tw

تلگرام

https://t.me/shahedjournall

گردآورنده: محدثه گودرزی

سردبیر: حسین عبداللهــی

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها