پنجره ی تازه
صبح زود است و کوچه را شُسته
دستهای صمیمی باران
باز روی درخت همسایه
شیطنت می کنند گنجشکان
بازی یاکریمها این سو
رقص پروانه ها در آن سوتر
بوی دیوارهای کاهگلی
کوچه را کرده است خوش بوتر
یاس پوشیده یک لباس سفید
خانه را کرده غرق شور و نشاط
حوض با دوربین خود دارد
عکس می گیرد از عروس حیاط
پنجره مثل خندهی مادر
تازه و روشن و درخشان است
هرچه زیبایی و شکوفایی ست
توی گلدان خانه مهمان است
آسمان پاک و دست و رو شسته
کوچه ها غرق پاکی و رویا
دل من مثل یاکریمی شاد
می پرد بی بهانه سوی خدا
سید سعید هاشمی