به گزارش شاهد جوان، نزدیک عملیات والفجر۸ حاج احمد امینی از فرماندهان گردانهای لشکر۴۱ ثارالله، پرسنل را در شهرک نورد پشت سنگر واحد تخریب جمع کرد.
بعد گفت : «منطقه عملیاتی حساس و سخت است. من مجبورم افرادی را همراه خود ببرم که صددرصد به آنها اطمینان دارم، افرادی را که از صف خارج میکنم میتوانند به گردانهای دیگر بروند و با قایق به عملیات بیایند»
یکی از این افراد قباد، پیرمرد ۶۸ سالهای بود که به حاج احمد عشق میورزید. پیرمرد با ناراحتی بلند شد و در گوشهای ایستاد. وقتی کار حاج احمد تمام شد، ناگهان گریهکنان رو به حاجی گفت: «حاج احمد! من تمام سختیها را تحمل کردم، زن و بچه را در بدترین شرایط رها کردم و آمدم. با وجود سن و سال زیاد شنا یاد گرفتم برای شب عملیات غواصی آموختم! انصاف نیست شما دست مرا میگیری و از گردان کنار میگذاری»
حاج احمد دست پیرمرد را گرفت. صورت او را بوسید و درحالیکه عذرخواهی میکرد گفت: «شما بنشینید سرجایتان قطعاً شما به اندازه تمام این گردان توانایی دارید»
قباد در این عملیات به شهادت رسید