حساب کاربری

شعر

یه قول بده به مامان!

تعداد بازدید : 10
تاریخ و ساعت انتشار : دو شنبه 29 بهمن 1403 00:22
شاعر: زینب اسدی / تصویرگر: سمیراسادات شفیعی

فسقلی داشت بازی می‌کرد یه گوشه

توپ بازی می‌کرد با آقا خرگـوشه

مـامان صـدا زد: شیــر داغ بیـارم؟

کیک و کلــوچه کنــارش بذارم؟

فسقلی گفت: نمی‌خـورم من چیزی

یه‌وقـــت برای من غـــذا نریــزی

کیک و کلوچه رو که دوسـت ندارم

فقـــط بیا تنــها بشیــن کنــــارم 

مـامـانی گفـت ای پسـر قشنــگم

نــــازنینـــم، مهربونــم، زرنــگم

ببین چقدر ضعیفه دست و پاهات

نگـــاه بکن تو آینـه قد و بــالات 

ببین چقـدر کوچیک و لاغر شدی

چقــدر سبک انــدازه‌ی پر شدی

ســال دیگه بـــاید بری مدرســه

اون‌جا دیگه جای کلاس و درسـه 

اگر بخــوای نق بـزنی همیشــه  

با غر زدن چیزی درست نمی‌شه

بیــا قشنـــگِ من، کنـارم بشین

همین‌جا پیش من به روی زمین

بیــا یه قول بده به مامان دیـگه

لجبــازی‌ها رو بدی پایان دیگه

حالا بخور یه لیــوان پر از شیـر

تا که قـوی بشی شجـاع و دلیـر

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها