عنوان: دارم میرسم جان جان
نویسنده: مهدی کرد فیروزجایی
چاپ اول: پاییز ۱۳۹۸
ناشر: شهرستان ادب
به گزارش گروه شاهد نوجوان، این کتاب، رمانی اجتماعی است که از زبان راوی نوجوان آن روایت میشود. نویسنده با روایت ماجرای یک قتل که در روستا اتفاق افتاده، شرایط سیاسی فرهنگی شمال کشوررا در دهه ۷۰ به تصویر میکشد. همچنین به برخی از اعتقادات خرافه مردم روستا اشاره و آنها را تقبیح میکند. قصه از جایی شروع میشود که مهدی وظیفه خطیر تعویض لباس عروس خواهر ناتنیاش را به دلایلی بر عهده میگیرد و از روستای خود با دوستش عباس به سمت بابل راه میافتد. برای اینکه زودتر به مقصد برسند بیاجازه دوچرخه آشپز عروسی را برمیدارند و هر طور شده خود را به شهر میرسانند و به زحمت بسیار لباس را عوض میکنند. در راه برگشت دوچرخه پنچر میشود و آنها گرفتار یک باند خلافکار میشوند... . در بخشی از کتاب میخوانیم:
مرد سبیلو مرد صاحبخانه رو به عقب هل داد و گفت:« میگم پسرت دوچرخه ما رو دزدیده اومده اینجا، اون وقت دوقورتو نیمت هم باقیه؟»
مرد صاحبخانه گفت:« مرد حسابی! من اصلا پسر ندارم.»
همین زمان بود که شروین دستش را از پشت به زیر پیراهنش برد و چیزی فلزی را بیرون آورد. خوب که نگاه کردم دیدم چاقوی ضامندار است. ضامن چاقو را زد و گذاشت زیر گلوی مرد صاحبخانه و گفت:« ببین، کمتر از دو دقیقه اون پسری که اومد توی خونه رو باید تحویلم بدی وگرنه همینجا گوش تا گوش سرت را میبرم.»
حبیب یوسف زاده
بیشتر بخوانید: «قطعه شورانگیز» از نشر شاهد خواندنی شد
بیشتر بخوانید: کتاب گشت (خواب پلنگ)
بیشتر بخوانید: کتاب گشت (قطعه شورانگیز)
انتهای مطلب/