انتخاب ما ازدنیای قصه ها
قصه ها یک جور اکتشاف هستند. دست شما را میگیرند و با خودشان می برند تا چیزی را کشف کنید، یک راز، یک مفهوم یا یک احساس را، به خاطر همین است که از خواندن کتابهای درسی جذاب ترند، چون نمیخواهند نتیجه ها را تیتروار و پشت سر هم ردیف کنند. اغلب قصهها ساختار ثابتی دارند. یک مقدمه مختصر که شخصیت های اصلی را معرفی و صحنه را آماده می کند. با مقدمه شما هم آماده میشوید تا دنیای خودتان را ترک کنید و وارد دنیای قصه شوید.شما شروع به پیش بینی کردن میکنید و یکی از دلایل اصلی که به خواندن ادامه میدهید این است که ببینید پیشبینیهایتان درست بوده یا نه! حالا موقعی رسیده که قصه وارد حادثه شود. کلمات برای شما تصاویری را میسازند، شما باید تا مدتی در تعلیق بمانید در واقع معلق نگاه داشتن خواننده یکی از اجزای اصلی اغلب قصههاست، شما نمیدانید راز فاش میشود یا نه، دخترک به آرزویش میرسد یا نه، این تعلیقها و تعلیقهای دیگری از این دست، سطر به سطر بیشتر میشوند تا به نقطه اوج برسند. نقطه اوج در قصهها جایی است که همه نیروهای مثبت ومنفی قصه. تاثیرکاملشان را بر وقایع گذاشتهاند و تا معلوم شدن نتیجه را ه چندانی باقی نمانده است.
قصه ها نسل به نسل و سینه به سینه منتقل میشوند و تمام کشورها قصههای بومی خودشان را دارند. جالب اینجاست که خیلی از قصههای کشورهای مختلف با اندک تفاوت هایی شبیه هم هستند.
بچههای کوچکتر یعنی، 7،6 و 8 ساله بیشتر قصههای قومی، قدیمی و قصههای پریان (خیالی) را دوست دارند. آنها به راحتی موجودات افسانهای را باور می کنند. از غولها میترسند و آرزوهای کوچکشان را برای پریهای مهربان خیالی خود میگویند. بچهها در این سن میتوانند به راحتی به اشیای بیجان، شخصیت جاندار ببخشند، برای همین با «چراغ جادو»، «گل شازده کوچولو» و... ارتباط برقرار میکنند.
9 تا 14 سالهها بیشتر به قصه های پیچیده علاقه نشان میدهند. آنها بیشتربه قصههایی علاقه دارند که قهرمانی زیرک و کمی حقه باز دارند. علت اصلی این موضوع ساده است. بچهها در این سن به توانایی«نه»گفتن واقف شدهاند. آنها قوانین امروزی را به اندازه بچههای کوچکتر جدی نمیگیرند.
سومین دسته مخاطبهای رایج قصه ها،15 تا 31 ساله هستند. آنها به دنبال کشف هویت شخصیشان هستند بنابراین از طرحهای قوی، زیبایی زبان و معانی ژرف تری که در پس کلمات نهفته است استقبال میکنند. حتی مخاطبین خردسال قصهها، وقتی شروع به شنیدن قصه میکنند میدانند ماجرایی در راه است و سعی میکنند حدس بزنند؛ آنها منتظرند تا کسی ظاهر بشود و ماجرایی را بیافریند. این روزها قصه گوها هم میدانند که نتیجه شنیدن یک قصه، رسیدن به یک کشف درونی است، نه فقط سرگرمی و گذراندن اوقات فراغت.
مرجان خوارزمی