حساب کاربری

آموزش مهارت‌های زندگی

من می‌توانم...

تعداد بازدید : 243
تاریخ و ساعت انتشار : شنبه 22 مرداد 1401 23:00
تصویرگر: سیما مصور

سینا از دست مریم خیلی ناراحت بود، چون مریم ماشین او را شکسته بود. 
مادر، مریم را صدا زد و به او گفت که کارش خوب نبوده است. 
مریم به حرف‌های مادر خوب گوش داد و بعد از سینا عذرخواهی کرد. 
او به برادرش قول داد تا با پول‌های قلک‌اش یک ماشین جدید و قشنگ برای او بخرد. 

 

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها