حساب کاربری

داستانک؛    

قیمت زندگی

تعداد بازدید : 552
تاریخ و ساعت انتشار : یک شنبه 21 فروردین 1401 11:00
سرویس فرهنگی: فرزندی از پدر قیمت زندگی را پرسید: پدر سنگى زیبا به او داد و گفت سنگ و ببر بازار، ببین مردم چقدر می‌خرند؛ اگر قیمت را پرسیدند، هیچ نگو، فقط دو انگشتت را بالا ببر.

به گزارش نشریه الکترونیکی شاهد جوان و نوجوان، سنگ را به بازار برد. سنگ را دیدند و قیمت پرسیدند. کودک دو انگشتش را بالا آورد؛ گفتند دو هزار تومان!

نزد پدرش بازگشت و ماجرا را گفت؛ پدر به او گفت این بار برو در بازار عتیقه فروشان، آنجا وقتی کودک دو انگشتش را بالا برد عتیقه فروش گفت: دویست هزار تومان!

این بار هم کودک نزد پدر بازگشت و ماجرا را تعریف کرد. پدر به او گفت: این بار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو.

 وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهر شناس گفت دو میلیون تومان!

آن کودک باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد. پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که قیمت زندگی چند است ؟ "مهم است که گوهر وجودت را کجا وبه چه کسی بفروشی"...

گردآورنده: محدثه گودرزی

سردبیر: حسین عبداللهی

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها