به گزارش نشریه الکترونیکی شاهد جوان و نوجوان، دانشجویان به استاد خود كه ساعت زنانهای در مچ داشت میخندیدند غافل از اینكه ساعت متعلق به دختر فوت شده اش بود...
كلاه گیس دانشجوئی از سرش افتاد وهمه به او خندیدند غافل از اینكه دوست شان شیمی درمانی میكرده...
طفلی سر قبر مادرش رفت و او را صدا كرد. مادر؛ معلمم مرا میزند و به من میگوید تو تنبلی چون مادرت زنی است تنبل...
باشد كه مواظب حركاتمان وحرفهایمان باشیم..
ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
اینستاگرام
https://instagram.com/mag.javan.noujavan?igshid=YmMyMTA2M2Y=
آپارات
https://www.aparat.com/Shahedjournall
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KuYn31NWBC5ArRwCovW1Tw
تلگرام
گردآورنده: محدثه گودرزی
سردبیر: حسین عبداللهــی