حساب کاربری

محصل شهید من

تعداد بازدید : 245
تاریخ و ساعت انتشار : شنبه 28 آبان 1401 13:51
آن سال هر روز با حسرت نظاره‌گر رفتن بچه ها به مدرسه بودم گاهی اوقات یادم می‌رفت اکبر نیست و منتظرش می‌ماندم که از مدرسه بیاید و صدایم بزند.

به گزارش نوید شاهد ایلام؛ اکبر مردانی فرزند شیخ حاتم و جاسمیه شادی بیستم شهریورماه سال 1350 در سرابباغ آبدانان دیده به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان منوچهری زادگاهش آغاز کرد. در روز شنبه، چهارم آذرماه 1359 ساعت دوازده و نیم ظهر در طی حملۀ هوایی دشمن به زادگاهش به شهادت رسید.

توصیف مادر از فرزند بسیار بود. جاسمیه شادی مادر شهید اکبر مردانی بیان داشت: پسرم از همان کودکی یک مرد بود. در امور کشاورزی به پدرش کمک می‌کرد. باهوش، زرنگ و درسخوان بود. سن و سالی نداشت ولی دلش به بزرگی دریا بود. قلب رئوفی داشت و در بین خواهر برادرهایش به مهربانی مشهور بود.

آن روز مدرسه تعطیل شده بود ولی مدیر مدرسه یکی از دوستان اکبر به نام مهدی را فرستاده بود دنبالش. اکبر ناهارش را خورده بود به من گفت: مادر چای دم کن من سریع برمی‌گردم. اکبر رفت و نیم ساعت بعد سیاه‌بالان عراقی بر فراز روستای سرابباغ پیدا شدند به خیال اینکه هواپیماهای خودی هستند برایشان دست تکان دادیم غافل از اینکه آنها قصد بمباران سرابباغ را دارند.

در مدت چند دقیقه سرابباغ را بمباران کردند و آسمان روستا تیره و تار شد. هواپیماها که رفتند من از ترس بقیه فرزندانم را در اتاق جمع کردم و در را بستم که بیرون نیایند. خودم را به کوچه رساندم اولین چیزی که دیدم جسم سوختۀ اکبر بود. یک دست و یک پایش تقریباً قطع شده بودند صورتش از زیر دود سیاه مشخص نبود شوکه شده بودم. آرام چشمانش را باز کرد و برای آخرین بار نگاهم کرد. آزمایش سختی بود اینکه نظاره گر جان دادن پارۀ تنت باشی.

آن سال هر روز با حسرت نظاره‌گر رفتن بچه ها به مدرسه بودم گاهی اوقات یادم می‌رفت اکبر نیست و منتظرش می‌ماندم که از مدرسه بیاید و صدایم بزند.

به نظرم شهدا می‌توانند بهترین اسوه‌ها و اسطوره‌ برای نوجوانان و جوانان امروزی باشند امیدوارم با تأسی از آنها به رستگاری برسند.

 

  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها