شهر مدینه غرق شادى بود آن شب
آکنده از بانگ منادى بود آن شب
آن شب شفق آیینهدار لطف حق بود
چشم انتظار جلوه نص علق بود
آن شب قلم، شمشیر خود را تیز میکرد
پیمانه اندیشه را لبریز میکرد
آن شب منادى داد عدل و داد میزد
بین زمین و آسمان فریاد میزد
کاى اهل عالم قلب عالم منجلى شد
نام محمد زنده از نام على شد
ماه رجب را عزم جولان ساز گردید
یعنى گره از کار رجعت باز گردید
باید زمان آیینهدار راز گردد
درهاى رحمت بر رخ ما باز گردید
باید سحر شعر طلوع فجر خواند
بهر سپیده، آیههاى قدر خواند
اینک شکوه علم را تفسیر باید
کلک قضا را قدرت تحریر باید
آلاله باید باده، در پیمانه ریزد
گلواژهها در مقدم جانانه ریزد
کامشب شب مرگ غم و وقت سرور است
هنگامه آزادى و میلاد نور است
جولان جشن پنجمین مولاست امشب
عید علوم کل ما فیهاست امشب
امشب شب پیدایش بحر العلوم است
آکنده از شور و شعف، قلب عموم است
خورشید علم از شهر یثرب سر زد امشب
ارض و سما، فریاد شادى بر زد امشب
ماه جمادى عزم رفتن ساز کرده
دریاى هستى را سرا پا ناز کرده
آیینهدار نهضت فرداست امشب
میلاد پیک روز عاشوراست امشب
هنگامه شادى زین العابدین است
میلاد مسعود امام پنجمین است
آمد به دنیا آنکه نامش جاودانى است
روشنگر آئین و راه زندگانى است
آمد به دنیا مظهر یکتاپرستى
احیاگر دین خدا در ملک هستى
آمد به دنیا تشنه جام محمد (ص)
همفکر و همآئین و همنام محمد (ص)
از کوشش او دین حق پاینده گردد
از دانش او علم و دانش زنده گردد
احمد به وصفش با على تفسیر گوید
زهرا ز یمن مقدمش تکبیر گوید