وقتی یکی از نزدیکانمان را از دست میدهیم، چه کار کنیم که سوگواری آسیب زیادی به روانمان وارد نکند؟
به گزارش گروه شاهد نوجوان، هانس سلیه در پژوهش هایش میزان استرسی که اتفاقات مختلف زندگی برای هر فرد دارد را سنجید. بعد با جمع و تفریق و میانگین گرفتن فهمید که اگر فرض کنیم درجه استرس از یک تا 100 واحد است، ازدواج 50 واحد و مرگ همسر 100 واحد استرس دارد. بعد از مرگ همسر هم مرگ یک عزیز دیگر در مقام دوم رویدادهای استرسزا قرار دارد. از دست دادن یا به قول روانشناسها "فقدان" یک عزیز می تواند بر همه حوزههای ذهن و رفتار ما تاثیر بگذارد. یعنی هم احساسات، هم افکار، هم رفتار و حتی فلسفه زندگی ما را تغییر دهد.
گذر از پنج خوان سوگواری
سوگواری بخشی از زندگی ست و مثل تمام زندگی یک گذرگاه است. برای این که با موفقیت از این مسیر بگذرید باید اول آن ها را به خوبی بشناسید.
مرحله اول- شوک و ناباوری
اولین واکنش ما به مرگ یک عزیز این است که اصلا مرگش را باور نکنیم یا این که بهتزده یک جا بایستیم و زانویمان ناخودآگاه کرخت شود.
مرحله دوم- پرسش و آرزو
پرسش همیشگی " چرا برای من باید این اتفاق بیفتد؟" و آرزوی این که " همه چیز به یک شکل جادویی حل شود."
مرحله سوم- یاس و آشفتگی
افسرده می شوید و فکر می کنید دیگر هیچ چیز درست نمیشود. طبیعی ست.
مرحله چهارم- پذیرفتن واقعیت و باز سازی زندگی
تازه این جاست که امیدهای جادویی را کنار میگذارید، افسردگی را کنار میگذارید، واقعیت را میپذیرید و شروع میکنید برای برنامهریزی برای یک زندگی که "او" در آن حضور ندارد.
مرحله پنجم- هویت تازه
شیوه جدید زندگیتان را تجربه میکنید، میپذیرید و احساس میکنید که با از سر گذراندن این سوگواری بزرگتر شدهاید.
تکالیف شبانهروزی برای حل کردن سوگواری
واقعیت از دست دادن را بپذیرید
ممکن است ناباوری و خیالپردازیهای اول شنیدن خبر به شما کمک کند که بار این شوک ناگهانی را راحت تر تحمل کنید، اما زیاد در این خیالات ماندن ممکن است حتی شما را مبتلا به بیماریهای روانی کند. سعی کنید این واقعیت را که یک عزیز را از دست دادهاید بپذیرید. به آرامش بعد از این طوفان فکر کنید و این را باور کنید که ماهیت زندگی همین است. دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ابدا.
گریه کنید
مثل این گزارشگرهای تلویزیونی که میروند جلو کودکان زلزلهزده و میگویند "گریه نکن عزیزم" نباشید. هم خودتان با تمام وجودتان غمگینی و " گریستن از سویدای جان" را تجربه کنید و هم بگذارید که دیگران گریه کنند. اگر الان که داغ مرگ عزیزتان تازه است گریه نکنید در واقع دارید یک واکنش طبیعی را به یک بیماری مزمن تبدیل میکنید و داغ عزیزتان همیشه تازه میماند. غیر از این تخلیه نکردن هیجان ها بعدا خودش را به شکل بیماریهای روانتنی مثل زخم معده یا بیماریهای روانی مثل " اختلال استرس پس از سانحه" نشان میدهد. پس این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار!
با زندگی تازه سازگار شوید
شکل زندگی ما بعد از از دست دادن یک عزیز خانواده ممکن است خیلی زیاد فرق کند. این تفاوتها را بپذیرید و باور داشته باشید که زندگی فصلهای نامرتبی دارد. یعنی ما واقعا نمیدانیم کی پاییزش شروع میشود، کی بهارش و کدام پشت کدام است.
ادامه دهید اما فراموش نکنید
افراد سوگوار فکر میکنند اگر به زندگی عادیشان برگردند یعنی این که فرد از دست رفته را فراموش کردهاند و به این خاطر احساس گناه میکنند. اما واقعیت این است که می توان زندگی را ادامه داد و یاد عزیز را هم همیشه گرامی داشت.
به مرگ معنایی دوباره دهید
آدم های سوگوار زیادی فیلسوفمنش میشوند. آنها بعد از حیرت در برابر از دست دادن می پرسند" اصلا چرا مرگ؟" " چرا ما همیشه زنده نمیمانیم؟". این پرسشها به شرطی که به یک جواب یا باور قانعکننده ختم شوند خیلی خوبند. روانشناس هایی هم مثل کوبلر راس و کوسنبام در مورد معناهای مرگ مطلب نوشتهاند. آنها میگویند ما اگر این باورها را داشته باشیم پذیرش مرگ به عنوان یک اتفاق اجتناب پناپذیر برایمان راحتتر میشود:
نویسنده: سعید جویانی
بیشتر بخوانید: مهارت های زندگی جوانان
بیشتر بخوانید: در جستجوی"من" گمشده
بیشتر بخوانید: مدیریت خشم
بیشتر بخوانید: مهارت های زندگی جوانان (داشتن یک هدف درست و درمان در جوانی، میتواند مسیر کل زندگی را معلوم کند)
بیشتر بخوانید: جهانی تازه خلق کن
بیشتر بخوانید: من مانده ام تنهای تنها
بیشتر بخوانید: خودت را بگذار جایش!
بیشتر بخوانید: مهارت تفکر انتقادی یعنی منظم فکر کردن و درست تحلیل کردن. آیا آن را در خودتان پرورش داده اید؟
بیشتر بخوانید: هنر سراپا گوش شدن
انتهای مطلب/